مذهب به عنوان يكي از عوامل اصلي در زندگي انسان، موضوع تحقيقات و بررسيهاي فراوان، بخصوص در ارتباط با مفاهيم روانشناختي، بوده است. از آن رو كه تعاليم ديني از سوي خالق انسان كه عالم بر تمام صلاح و مصلحت اوست براي سعادت انسان آمدهاند، بهرهگيري از اين تعاليم ميتواند كمك اساسي به علم روانشناسي نمايد. يكي از موضوعات مهم مورد بررسي در روان شناسي، سلامت و بهداشت روان انسان است كه آموزههاي مكتب اسلام در اين زمينه ميتواند پاسخهاي مطمئنتري به اين علم بدهد.
اين مقاله كوشيده است، رابطه يكي از بخشهاي اساسي دين، يعني آخرتنگري، را با سلامت روان مورد بررسي قرار دهد. از اين رو، پس از توضيح اجمالي مفاهيم آخرت نگري و سلامت روان، رابطه اين دو را به لحاظ نظري تبيين نموده است. اين بحث ميتواند به عنوان مقدّمهاي براي پژوهشهاي ميداني و تجربي مورد استفاده واقع شود.
آخرتنگري، باور به معاد، سلامت روان، بهداشت روان.
در سالهاي اخير دين به عنوان يكي از عمدهترين متغيرهاي مؤثر بر رفتار و حالات رواني مورد توجه بسياري از متخصصان و روانشناسان قرار گرفته است. پژوهشهاي متعدد نشان دادهاند كه آنچه انسان امروزي را بيشتر رنج ميدهد خلأ وجودي و احساس بيهدفي و بيمعنايي در زندگي است (علمي، 1380). همين احساس پوچي و بيهدفي كه در واقع، ناشي از فراموشي خدا به عنوان مبدأ و مقصد زندگي است، سبب شده انسان امروزي هنگامي كه به پايان زندگي ميانديشد آينده را تاريك و مبهم ببيند و از آن هراسان گردد. حال آنكه دين با فراهم نمودن يك نظام فكري و عقيدتي منسجم در چهارچوب مبدأ و معاد، واقعيتهاي زندگي را براي انسان قابل فهم كرده و باعث ميشود كه فرد احساس هدفمندي و معناداري در اين جهان داشته باشد.
تأثير ارزشها و عقايد مذهبي در سلامت رواني افراد در پژوهشهاي گوناگون مورد بررسي قرار گرفته است. در يك مطالعه نشان داده شد كه عقايد مذهبي قويتر باعث ايجاد يك اثر مثبت رواني ميشود كه در ارتقاي بهداشت روان مؤثر است (كونيگ و همكاران، به نقل از خسروپور و ساردوئي، 1380). همچنين اعتقادات مذهبي باعث افزايش سلامت افراد شده و رابطة مستقيمي بين مذهب و قدرت انطباق با محيط وجود دارد (خسروپور و ساردوئي، 1380).
در پژوهشي كه آرين (1380) ارائه كرده است مشخص شد كه بين دينداري با رضامندي و خشنودي كه از مؤلفههاي رواندرستي محسوب ميشوند نيز همبستگي مثبت و معنادار وجود دارد و همچنين دينداري با افسردگي همبستگي منفي و معنادار دارد. مطالعات متعددي نيز بر تأثير سازههاي دين بر سلامت روان تأكيد دارند. در يك مطالعة بين گروههاي دانشجويي با توكل بالا و توكل پايين، تفاوت معناداري از لحاظ اضطراب خصيصهاي ملاحظه گرديد. دانشجوياني كه ميزان توكل آنها در سطح بالا بود، از گروه ديگر به مراتب اضطراب كمتري را تجربه ميكردند. (غباري بناب وخداياري فرد، 1380) در مطالعة ديگري، همبستگي مثبت و معناداري بين روزه و سلامت روان مشاهده شد كه روزهداري باعث كاهش علايم اضطراب، افسردگي و بهبود عملكرد اجتماعي افراد شده بود. (قهرماني و ديگران، 1380)
دينداري از راههاي گوناگون ميتواند شرايط بهزيستي رواني را فراهم آورد؛ از جمله: ايجاد سبك زندگي صحيح، جلب حمايتهاي اجتماعي، انجام رفتارها و مناسك مذهبي، دادن انسجام به عقيده و فكر انسان، و دادن معنا به زندگي. عليرغم وجود مطالعات فراوان از نقش مذهب و فعاليتهاي مذهبي در سلامت و بهداشت رواني، مطالعة نقش آخرت و معاد به عنوان يكي از سازههاي اصلي مذهب مورد غفلت واقع شده است. هدف مقالة حاضر بررسي نقش باورهاي آخرتنگرانه و التزام به آنها بر سلامت روان ميباشد.
باورهاي آخرتنگرانه برگرفته شده از اصل ايمان به معاد و حيات پس از مرگ است. اين مفهوم به اين حقيقت نظر دارد كه از ديدگاه دين اسلام، هدف نهايي، حيات جاودان آخرت است و زندگاني، تنها مقدّمهاي است براي آن: «الدنيا خلقت لغيرها و لم تخلق لنفسها»؛ دنيا براي رسيدن به آخرت آفريده شده، نه براي رسيدن به خود.
بدون شك، اين باورها نه تنها در حوزة بينش و شناخت تأثير قاطع دارند، بلكه بر عملكرد و رفتارهاي فردي و گروهي نيز فوقالعاده مؤثرند. در اين انديشه، نگاه استقلالي به دنيا و جهتگيري رفتارها در اين جهت، نميتوانند بشر را به سرمنزل مقصود برسانند، بلكه هنگامي سعادت انسان دست يافتني خواهد بود كه جهتگيري تمام افكار و انديشهها و رفتارها و عواطف او در اين دنيا در جهت رسيدن به تكامل اخروي باشد:
وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلاَّ لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الآخِرَةُ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ؛ و زندگي دنيا جز بازي و سرگرمي نيست و قطعاً سراي بازپسين براي كساني كه پرهيزگاري ميكنند بهتر است. آيا نميانديشيد؟
از ديدگاه ديني، دنيا نه همة هستي است و نه همة حيات انسان محدود به اين دنياست، بلكه دنيا تنها قطعهاي از حيات آن هم به عنوان مقدّمه و زمينهساز حيات اصيل و پايداراست: «الدنيا مزرعة الآخرة»؛ دنيا كشتزار آخرت است.
در اين ديدگاه، دنيا و مواهب آن پاسخي است به نيازهاي مادي و دنيوي، و آخرت و حقايقش پاسخي هستند به نيازهاي اصيل انسان.
قرآن كريم علاوه بر اشاره به اصل معاد و زندگي ابدي انسان در آيات متعدد، از انسانها ميخواهد اين حقيقت را در دنيا به عنوان يكي از محورهاي اصلي جهتگيريهاي خود در نظر داشته باشند. در اين زمينه، به شكلهاي مختلف سعي در انتقال اين مطلب به انسان شده است. قرآن كريم با اشاره به اصل مرگ و مفهوم آن، بر اين حقيقت تأكيد ميكند كه مرگ نيستي و فنا نيست، بلكه انتقال از جهاني به جهان ديگر و از نشئهاي به نشئه ديگر است كه در آن حيات و زندگي انسان به گونهاي ديگر ادامه مييابد:
كُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛ هر جانداري
چشنده [طعم] مرگ است و همانا روز رستاخيز پاداشهايتان به طور كامل به شما داده ميشود.
خداوند متعال اصالت را به زندگي جهان آخرت ميدهد و دنيا را تنها به عنوان مقدّمه براي آن به حساب ميآورد و آن را به عنوان متاعي ناچيز و بيارزش ميشمارد:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انفِرُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَي الأَرْضِ أَرَضِيتُم بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الآخِرَةِ إِلاَّ قَلِيلٌ؛ اي كساني كه ايمان آوردهايد، شما را چه شده است كه چون به شما گفته ميشود در راه خدا بسيجشويد كندي به خرج ميدهيد. آيا به جاي آخرت، به زندگي دنيا دل خوش كردهايد؟ متاع زندگي دنيا در برابر آخرت جز اندكي نيست.
در بسياري ديگر از آيات قرآن، انسان به پذيرش آخرت و زندگي پس از مرگ تشويق شده است. در اين آيات براي تقويت روحية آخرتنگرانه، دنيا با آخرت مقايسه شده و سپس چنين نتيجه گيري شده كه آخرت از دوام و بقاي بيشتري برخوردار است:
بَلْ تُؤثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا، وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَي؛ ليكن [شما] زندگي دنيا را برميگزينيد، با آنكه [جهان] آخرت نيكوتر و پايدارتر است.
همچنين خداوند متعال به انسانها هشدار ميدهد كه به طور كامل به جزاي اعمال خود خواهند رسيد:
يَا بُنَيَّ إِنَّهَا إِن تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَكُن فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَاوَاتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ؛ اي پسرك من! اگر [عمل تو] هم وزن دانه خردلي و در تختهسنگي يا در آسمانها يا در زمين باشد خدا آن را ميآورد كه خدا بس دقيق و آگاه است.
نيز قرآن كريم به اقامه برهان بر قيامت ميپردازد و ميفرمايد:
قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ؛ بگو همان كسي كه نخستينبار آن را پديد آورد و اوست كه به هر [گونه] آفرينشي داناست.
براي تقويت باورهاي آخرتنگرانه، قرآن كريم گاه به بيان پاداش نيكوكاران ميپردازد و گاه با پرهيز از عذاب و بيان عاقبت سوء دنياگرايان وارد ميشود:
و َبَشِّرِ الَّذِين آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُواْ مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقاً قَالُواْ هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهاً وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ؛ و كساني را كه ايمان آوردهاند و كارهاي شايسته انجام دادهاند مژده ده كه ايشان را باغهايي خواهد بود كه از زير [درختان] آنها جويها روان است. هر گاه ميوهاي از آن روزي ايشان شود ميگويند اين همان است كه پيش از اين [نيز] روزي ما بوده و مانند آن [نعمتها] به ايشان داده شود و در آنجا همسراني پاكيزه خواهند داشت و در آنجا جاودانه بمانند.
وَاتَّقُواْ يَوْماً لاَّ تَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئاً وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ تَنفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ؛ و بترسيد از روزي كه هيچ كس چيزي [از عذاب خدا] را از كسي دفع نميكند و نه بدل و بلاگرداني از وي پذيرفته شود و نه او را ميانجيگري سودمند افتد و نه ياري شوند.
با توجه به معارف قرآني و ديني ميتوان گفت: در انسانهاي آخرتنگر، محور افكار و انديشهها، رفتارها و نگرشها رسيدن به صلاح اخروي و ابدي ميباشد، بر خلاف اهل دنيا كه همه توجه و تعلقشان به لذتها ونعمتهاي دنيوي است.
سازمان جهاني بهداشت (1946) در تعريف سلامت آورده است: سلامتي حالتي از رفاه جسماني، ذهني و اجتماعي و نبود بيماري و ناراحتي است. در بخش اول اين تعريف، با رويكرد مثبت به سلامتي نگريسته ميشود (وجود يك كيفيت مثبت مثل رفاه) و در بخش دوم آن، وجه سلبي مورد نظر است (فقدان بيماري يا ناراحتي). (كرتيس، 2000 به نقل از حبي، 1380).
آلورت (1937) سازمان شخصيت و نياز به وحدت بخشيدن به اصول در زندگي، و فرويد (1925) رهايي از اضطراب،نگراني و گناه را شاخصهاي مهم سلامت رواني ميدانند (به نقل از ساجدي، 1387).
انگل (1977) مدل زيستي ـ رواني ـ اجتماعي را در بحث سلامت رواني مطرح كرد كه در آن، سلامت رواني به عنوان برايندي از تعامل عوامل زيستيشناختي، رواني و اجتماعي مد نظر قرار ميگيرد. به عبارت ديگر، عوامل زيستشناختي (بررسي و آسيبهاي بافتي و...) در تعامل با عوامل روانشناختي (نگرش، باور، رفتار و...) و عوامل اجتماعي (موقعيت اجتماعي، شغل، اخلاق و...) سلامت رواني شخص را تعيين ميكنند (به نقل از حبي، 1380). گلدشتاين (به نقل از حبيبي، 1380) سلامت روان را در تعادل ميان اعضا و محيط در رسيدن به خود شكوفايي ميداند (همان).
در سالهاي اخير، انجمن كانادايي بهداشت روان، سلامت رواني را در سه بخش تعريف كرده است:
بخش اول: نگرشهاي ناظر به خود؛ مانند: تسلط بر هيجانهاي خود، آگاهي از ضعفهاي خود و رضايت از خوشيهاي ساده.
بخش دوم: نگرشهاي ناظر به ديگران (راحت بودن با ديگران)؛ مانند: علاقه به دوستيهاي طولاني و صميمي، احساس وابستگي به يك گروه و احساس مسئوليت در مقابل محيط انساني و مادي.
بخش سوم: نگرشهاي ناظر به زندگي (رويارويي با الزامهاي زندگي)؛ مانند: پذيرش مسئوليتها، ذوق گسترش امكانات و دلبستگيهاي خود، توانايي گرفتن تصميمهاي شخصي و ذوق خوب كار كردن.
به باور اين انجمن، بهداشت روان خوب شرايطي دارد؛ از جمله: روبهرو شدن با واقعيت، سازگار شدن با دگرگونيها، گنجايش داشتن براي اضطرابها، كمتوقع بودن، احترام قايل شدن براي ديگران، دشمني نكردن با ديگران و كمك رساندن به مردم (به نقل از ساجدي، 1387).
همانگونه كه پيشتر اشاره شد، در آموزههاي ديني مسئله معاد و آخرت، يكي از مسائل محوري به شمار ميآيد و ميتوان ادعا كرد كه شريعت بدون اصل معاد نميتواند دين الهي باشد؛ اين دنيا مقدمهاي است براي صلاح آخرت و اصالت از آنِ آخرت است و دنيا هيچ اصالت و ارزش ذاتي براي خود ندارد. با توجه به اين مقدمات، ميتوان گفت: انساني كه دنياي مادي انتهاي زندگي او باشد و ظرف ديگري براي زندگي خود تصور نكند مرتكب يك خطاي اساسي در زندگي شده است و در اين صورت، فرد با كجفهمي نسبت به زندگي و خواستههاي آن، زندگي و انتظارات از آن را به درستي درك نميكند. چنين فردي از زندگي مادي انتظاراتي خواهد داشت كه هيچ وقت عملي نيست و اين خود باعث سرخوردگي و ناكاميهاي پي در پي ميگردد؛ چراكه در اين صورت، بين انتظارات فرد با واقعيت زندگي ناهماهنگي به وجود ميآيد و اين ناهماهنگي موجب ناكامي مكرر ميشود (پسنديده، 1386). در حالي كه انسان با توجه به مباني هستيشناسانه و انسانشناسانه اسلام ميتواند با كل هستي، ابديت و ماوراء ماديات پيوند منطقي پيدا كند و براي زندگي خود مفهوم و غايت و به طور خلاصه، معنايي بيابد و از اين طريق، از آسيبهاي سخت و شديد رواني مصون گردد.
از عواملي كه به سلامت رواني افراد آسيب ميزند «تنيدگي» است. تنيدگي به عنوان راهانداز هيجانهاي منفي، ترس و بيماريهاي بدني و رواني شناخته شده ميشود (خداپناهي، 1380). به طور كلي، با اتكا به مجموعه پژوهشهايي كه تاكنون صورت گرفته است ميتوان گفت كه بين ميزان تنيدگي و سلامت روان، ارتباط منفي معنادار وجود دارد و هر چه تنيدگي كمتر باشد، سلامت روان بيشتر است (توكلي، 1377). در موقعيت تداوم تنيدگي، برخي از واكنشهاي هورموني و خودمختار افزايش پيدا كرده و فعاليت نظام ايمني بدن با ادامه فعاليت كورتيكواستروئيد كاهش مييابد كه در نتيجه، بيماريهاي روانتني آشكار ميشود (آنتلمن ،1984 به نقل از خداپناهي، 1380). از آنرو كه چگونگي ارزيابي و ادراك شخص از موقعيت، تعيين كنندة پيامدها و عوارض تنيدگي است و عملاً با تغيير اين ادارك ميتوان به تغيير عوارض و پيامدهاي تنيدگي توفيق يافت (توكلي، 1377)، باورهاي آخرتنگرانه از اين حيث نيز ميتوانند در سلامت روان مؤثر باشند؛ چراكه يكي از علل بيتابي در برابر سختيها اين است كه انسان بهره دنيا را بسيار زياد و مهم بشمارد كه در اين صورت، به خاطر به دست نياوردن و يا از دست دادن آن به شدت اندوهگين يا هيجانزده ميگردد. اميرالمؤمنين علي? ميفرمايند:
الزهد كله بين الكلمتين من القرآن قال الله سبحانه و تعالي: لكيلا تأسوا علي ما فاتكم و لا تفرحوا بما آتاكم و من لم يأس علي الماضي و لم يفرح بالآتي فقد اخذ الزهد بطرفيه؛ زهد بين دو كلمه از قرآن است كه خداي سبحان فرمود: بر آنچه از دست شما رفته حسرت نخوريد و به آنچه به شما رسيده شادمان مباشيد. كسي كه بر گذشته افسوس نخورد و بر آينده شادمان نباشد، همه جوانب زهد را رعايت كرده است.
يكي از اثرات ارزشمند ايمان و اعتقاد به معاد، نجات انسان از سردرگمي در زندگي دنياست. كساني كه حيات انسان را در زندگي دنيا خلاصه ميكنند در واقع، انگيزه و تفسيري براي زندگي دنيا بجز كارهايي همچون خوردن و خوابيدن و كار كردن ندارند و به عبارتي، زندگي ميكنند تا كار كنند. همين امر باعث ميشود احساس پوچي كرده و حتي در مواردي خودكشي را بهترين راه نجات از زندگي تكراري و رهايي از درد و رنج و مشكلاتشان بدانند. اما كساني كه اعتقاد به حيات پس از مرگ دارند، تلخي و مشكلات زندگي دنيا را براي رسيدن به اهداف عاليتر و حيات جاويد با جان و دل ميپذيرند. اينان بر اين باور و اعتقاد هستند كه ثمره و محصول عبادت و بندگي را در عالم پس از مرگ دريافت خواهند كرد. از اينرو، زندگي را هدفدار، و هدف را خير و سعادت اخروي انسان ميدانند كه به زندگيشان معنا و مفهوم داده و آنها را از پوچي نجات ميدهد؛ چراكه اينان همة وقايع و تحولات را در مسير هدفي متعالي ميبينند كه از ارزش والايي برخوردار است و آن هدف به تمام حركات و رفتارهاي فرد در اين دنيا ارزش ميدهد.
انگيزة بقا يكي از بنياديترين انگيزههاي انسان است. در انسان به صورت فطري اين انگيزه وجود دارد كه ميخواهد باقي باشد و حيات دايمي داشته باشد. (شجاعي، 1385) به همين خاطر، ترس و نگراني از مرگ يكي از عوامل ناراحت كننده او در طول زندگياش ميباشد. اين سؤال ذهن بسياري از روانشناسان را به خود مشغول داشته كه چگونه ميتوان ترس و نگراني از مرگ را از ذهن انسان زدود تا بتواند راحت و با آرامش زندگي كند. هر چند روانشناسان و دانشمندان علوم اجتماعي سعي كردهاند پاسخهاي متفاوتي به اين پرسش بدهند ولي به نظر ميآيد اين تبيينها قانع كننده نيستند؛ چراكه با همه اين تلاشها، ترس و اضطراب از مرگ خود و نزديكان خود، به عنوان يكي از شايعترين اضطرابها در جوامع امروز است و بنا بر آمارها 50 تا 75 درصد افراد سنين بالا در جوامع غربي از ترس و نگراني در مورد مرگ رنج ميبرند. (گابريوم ، 1973 به نقل از كوئينيگ، 1994)
آنچه در اين زمينه ميتواند راهگشا باشد اين است كه نگرش افراد به مرگ و مردن را اصلاح نموده، و تبيين كنيم كه با مرگ زندگي انسان به پايان نميرسد. خودشناسي و نوع جهانبيني فرد در نحوة جهتگيري ميل به بقا از اهميت برخوردار است. اگر انسان پذيرفت كه از يك حقيقت غير مادي برخوردار است و زندگياش منحصر در زندگي دنيوي نيست، انگيزة بقا و ميل به جاودانگي، جهت طبيعي و فطري خودش را پيدا خواهد كرد و علاقة وي متوجه زندگي ابدي خواهد شد.
بنابراين، انسان باورمند به معاد، زندگي را محدود به زندگي دنيوي نميداند. اسلام به او ميآموزد كه زندگي دنيا به منزلة مقدمهاي براي حيات اخروي است. باور به يك وجود دايمي پس از مرگ و پايان زندگي مادي، اولاً، منجر به ارضاي صحيح انگيزة بقا ميشود و ثانياً، ترس از مرگ را كاهش ميدهد كه هر دوي آنها در سلامت روان انسان مؤثر خواهد بود.
از انگيزههاي مهمي كه در روان انسان نقش اساسي دارد دلبستگي به ديگران است و از تلخترين رويدادهاي زندگي هر فرد، از دست دادن عزيزانش ميباشد كه به آن «داغديدگي» ميگويند. بر اساس نظريات شناختي، يك واقعه خود به خود عامل بالقوه تحريك است و ارزيابي فرد در اين ميان نقش اساسي دارد. واكنش در مقابل داغديدگي هم ميتواند تحت تأثير ارزيابيهاي فرد از آن واقعه باشد و از اينرو، ممكن است يك واقعة داغديدگي در يك فرد اثرات بلند مدتي گذاشته و در فرد ديگر اينچنين نباشد. مطالعات نشان دادهاند كه داشتن اعتقادات ديني قوي ميتواند فرايند سازش يافتگي با داغديدگي را تسهيل كنند. (كوئينيگ، 1994) مطالعه ديگري بر روي يك نمونه 188 نفري در كانادا كه همسرانشان را از دست داده بودند، نشان داد كه دينداري يكي از عوامل مؤثر در بهزيستي رواني افراد بود. (فري، 2001 به نقل از موريرا و ديگران، 2006)
فرد معتقد به زندگي پس از مرگ، هم از اين حيث كه مرگ را پايان زندگي نميداند و هم به خاطر مسئله پاداش و جزا در آن جهان كه سختيهاي اين جهان را جبران ميكند، يك احساس مثبت در مورد فرد از دنيا رفته پيدا ميكند و همين سبب ميشود كه سختي داغديدگي كاهش يابد. (ووتنو و ديگران، 1980)
در اين زمينه، دين مقدس اسلام با ارائه روشهايي سعي دارد بازماندگان را در فرايند سوگ ياري دهد تا سلامت جسمي و رواني خود را حفظ كنند. در اين ميان، تغيير شناخت نسبت به مرگ و موضوع پاداش يكي از عوامل مهم است:
وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ، الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ، أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ؛ و قطعاً شما را به چيزي از [قبيل] ترس و گرسنگي و كاهشي در اموال و جانها و محصولات ميآزماييم و مژده ده شكيبايان را، [همان] كساني كه چون مصيبتي به آنان برسد ميگويند ما از آن خدا هستيم و به سوي او باز ميگرديم. بر ايشان درودها و رحمتي از پروردگارشان [باد] و راهيافتگان [هم] خود ايشانند.
اگر انسانها به اين واقعيت برسند كه در يك مسيري كه ابتدا و انتهاي آن خداست گام بر ميدارند و داراي وجودي دايمي هستند و به خاطر امتحانات الهي به پاداش خواهند رسيد، قطعاً نگرش خود را به مرگ تغيير خواهند داد.
زندگي در اين دنيا، در كنار خوشيها و شيرينيها، رنجها و شكستهايي نيز دارد. برخي از حوادث جهان قابل تغيير توسط انسان نيستند و انسان را رنج ميدهند. اين حوادث زماني انسان را بيشتر متأثر خواهند كرد كه انسان ارزش تحمل سختيها را ندانسته و به جهاني كه اين سختيها در آن پاداش داده خواهند شد معتقد نباشد. براي چنين فردي، ارزش آن چيزهايي كه از دست ميدهد بيش از ارزش واقعي آنهاست و همين مسئله او را به ناراحتيهاي طولاني مبتلا خواهد كرد.
مذهب ميتواند از طريق تجهيز افراد به گنجينهاي از راهبردهاي مقابلهاي تأثيرگذار، در مهار ناراحتيها و هيجانات منفي ناشي از مشكلات به انسان كمك كند و در اين جهت، اعتقاد به زندگي پس از مرگ، معناي رنج و سختي اين جهان را تغيير داده، نيرو و مقاومت انسان را در برابر سختيها و مشكلات افزايش ميدهد؛ زيرا انسان مؤمن به معاد يقين دارد كه اعمال خوب و بد او در دستگاه آفرينش دقيقاً محاسبه ميگردد:
فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ، وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ؛ پس هر كه هموزن ذرهاي نيكي كند [نتيجه] آن را خواهد ديد، و هر كه هموزن ذرهاي بدي كند [نتيجه] آن را خواهد ديد.
و هيچ كدام بيپاداش نميماند: «... إِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ»؛ خدا پاداش نيكوكاران را ضايع نميكند. و حتي اگر فردي كار خوبي كرد چندين برابر پاداش خواهد ديد:
مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَن جَاء بِالسَّيِّئَةِ فَلاَ يُجْزَي إِلاَّ مِثْلَهَا وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ»؛ هر كس كار نيكي بياورد ده برابر آن [پاداش] خواهد داشت و هر كس كار بدي بياورد جز مانند آن جزا نيابد و بر آنان ستم نرود.
از سوي ديگر، انسان معتقد به معاد، به امور دنيوي به اندازه ارزش آنها توجه دارد و به دليل آنكه هيچيك از سختيهاي دنيا در مقابل پاداشهاي آخرت ارزش زيادي ندارند، در صورت از دست دادن چيزي يا ابتلا به مصيبتي، راحتتر از فردي كه چنين اعتقادي ندارد سازش مييابد.
شخص آخرتنگر، باور دارد كه عالم آخرت روز حساب و جزاست و در آن روز به اعمال افراد رسيدگي ميشود؛ اگر به كسي در اين دنيا ظلم شده و حقش پايمال گرديده است و يا هر گونه ستمي به او شده كه در اين دنيا نتوانسته است با آن مقابله نمايد، در روز قيامت ميتواند حق خود را استيفا كند. و اين خود ميتواند تسلي خاطر براي فرد باشد؛ چراكه اين حق از دست رفته، در روز قيامت كه بيشتر به آن احتياج دارد به او داده ميشود و حق خود را از ظالم پس ميگيرد. براي مثال، فردي كه حقي از او را ضايع كردهاند و او در اين دنيا نتوانست آن را احيا كند، به دو نحو ميتواند برخورد نمايد:
1. هميشه حقوق خود را به ياد آورد و از اينكه نميتواند مالش را پس بگيرد خشمگين و عصباني باشد. اين فرد در نهايت، دچار اختلالات رواني و جسمي ميگردد؛ چراكه نميتواند از لحظات عبور كرده و در زمان حال زندگي كند.
2. چنانچه فرد تمام سعي و كوشش خود را به كار انداخت ولي به نتيجه نرسيد، بهجاي نگراني و بيمارشدن، با خود بينديشد كه اين مال و اموال امانتي است از طرف خداوند كه نزد ماست، و اگر فلان شخص حق مرا تصرف كرده است، گرچه من چند روزي در اين دنيا سختي ميكشم ولي اميدوارم كه در روز قيامت خداوند حق من را از ظالم استيفا كند و در آنجا بهتر از مال را به من بدهد و اين شخص ظالم را به سزاي اعمال خود برساند. با چنين نگرشي، فرد روان خود را از اثرات آن فكر رها خواهد كرد و مهمتر از اين، براي رسيدن به پاداش بزرگتر، اقدام به عفو و بخشش خواهد كرد. بنا بر پژوهشهاي تجربي، عفو و بخشش با برخي بيماريهاي رواني از جمله افسردگي رابطه منفي دارد. (غباري بناب و ديگران، 1380)
بسياري از بيماريها به رفتارها و سبك زندگي انسانها بستگي دارند و نوع رفتارها و چگونگي انجام آنها ميتواند اثرات زيادي بر سلامت يا بيماري ما داشته باشد. (موريرا، 2006) برخي از مشكلات رواني ناشي از رفتارهاي پرخطري است كه در دين به عنوان فعل حرام شمرده شدهاند؛ رفتارهايي همچون الكليسم، اعتياد، و ظلم و تعدي به حقوق ديگران.
حال اگر فردي معتقد به آخرت باشد و بداند كه نتيجة كارهاي خوب و بد و خير و شر را خواهد ديد دقت بيشتري در انجام رفتارهايش خواهد كرد كه اين به جهتدهي رفتارها در مسير سلامت خواهد انجاميد.
دنياگرايي و دلبستگي به زرق و برق زندگي مادي، يكي از بزرگترين عوامل اضطراب و نگراني انسانهاست. اشتغال به امور دنيا به خودي خود باعث هجوم نگرانيها و تفكرات منفي به انسان شده، آرامش را از او سلب خواهد كرد. دلبستن به دنياي ناپايدار، گاه به خاطر نگراني از فرداي نامعلوم، انسان را دچار اضطراب ميكند و گاه به خاطر گرفتاري وارد شده، انسان را اندوهگين ميسازد و گاهي به خاطر گذشته ناموفق، انسان را به حسرت و افسوس ميافكند. (پسنديده، 1386) رسول خدا? ميفرمايند: «الرغبة في الدنيا تكثر الهم و الحزن»؛ دلبستگي به دنيا بر حزن و اندوه ميافزايد.
اميرالمؤمنين ميفرمايد:
وَ مَنْ لَهِجَ قَلْبُهُ بِحُبِّ الدُّنْيَا الْتَاطَ قَلْبُهُ مِنْهَا بِثَلاَثٍ: هَمِّ لاَ يُغِبُّهُ، وَ حِرْصٍ لاَ يَتْرُكُهُ،
وَ اءَمَلٍ لاَ يُدْرِكُهُ...؛ و هر كه دلش شيفته دنياست، سه چيز بر قلبش چيرگي
دارد: اندوهي كه از او دست بر ندارد و حرصي كه رهايش نكند و آرزويي كه به او نرسد.
در مقابل، دل گسستن از دنيا ميتواند عوامل آرامش را براي انسان فراهم آورد. رسول خدا? ميفرمايند: «الزهد في الدنيا يريح القلب و البدن»؛ زهد در دنيا قلب و بدن انسان را آسوده ميكند.
نكته مهم چگونگي كاركرد دلبستگي نداشتن به دنيا و تأمين آسودگي زندگي است. فراز و فرود و فقدان از ويژگيها و واقعيتهاي دنياست كه ميتواند موجب تنيدگي در انسان شود. اما اگر انسان رابطة عاطفي و رواني خود را با اين عامل پر فراز و فرود قطع كند و دلبسته آن نشود، از فراز و فرود آن رها گشته، هر چند از مواهب آن نيز بيبهره نخواهد بود. (پسنديده، 1386) رسول خدا? ميفرمايند: «من زهد في الدنيا هانت عليه المصيبات»؛ هر كس به دنيا بي رغبت گردد مصيبتها بر او آسان ميگردد.
آخرتنگري از اين جنبه نيز ميتواند در سلامت روان مؤثر باشد؛ چراكه اميرالمؤمنين علي? ميفرمايند: «كيف يزهد الدنيا من لايعرف قدر الآخرة»؛ چگونه به دنيا بي رغبت ميشود كسي كه ارزش آخرت را نميداند؟
و در جاي ديگر ميفرمايند: «اصل الزهد حسن الرغبة فيما عند اللّه»؛ ريشه زهد، رغبت نيكو داشتن به آنچه نزد خداوند متعال است.
پس در نظر گرفتن آخرت و شناخت آن نقش اساسي در دل نبستن به دنيا دارد.
بنابراين با توجه به تحقيقات فراوان ميتوان گفت: دين ميتواند به عنوان يكي از عوامل اصلي در پيشبيني و ارتقاي سلامت روان به شمار آيد و همچنين باورهاي آخرتنگرانه و التزام به آنها، به عنوان يكي از عناصر اصلي اديان الهي از جوانب مختلف ميتواند به سلامت و بهزيستي رواني افراد كمك كند. باورهاي آخرتنگرانه با اين پيش فرض كه هدف نهايي از زندگي انسان، حيات اخروي اوست و زندگي دنيا تنها مقدمه و كشتزاري براي آن زندگي جاودان است از سويي، در دادن معنا و مفهوم به زندگي انسان و نجات او از پوچي و از سوي ديگر، با تغيير شناخت انسان از مرگ و ارضاي صحيح انگيزه بقا و نيز با ارائه مفهوم پاداش و جبران سختيها ميتواند در بهزيستي رواني فرد و جامعه نقش مؤثري داشته باشد.
باورهاي آخرتنگرانه و التزام به آنها با جهتدهي به رفتارهاي انسان و با دادن بينش صحيح نسبت به دنيا، از سويي، باعث ميشود تا انسان از اقدام به رفتارهاي پرخطر كه سلامت جسمي و رواني فرد و جامعه را تهديد ميكند پرهيز نموده و از سوي ديگر، با كاستن از تنيدگيها و ناكاميها، به آرامش رواني دست يابد. با توجه به پيشبينيهاي نظري مزبور، پيشنهاد ميشود با مطالعه معارف ديني، مقياسي براي سنجش افراد آخرتنگر ساخته شده و اين موضوع به صورت تجربي نيز مورد بررسي قرار گيرد.
ـ آرين، خديجه، «رابطه دينداري و روان درستي»، مجموعه چكيده مقالات همايش نقش دين در بهداشت روان، تهران، دانشگاه علوم پزشكي و خدمات بهداشتي درماني ايران، 1380.
ـ پسنديده، عباس، رضايت از زندگي، قم، دار الحديث، 1386، چاپ پنجم.
ـ توكلي، مهين، تأثير شيوههاي مقابله با تنيدگي بر سلامت روان در دانش آموزان دبيرستانهاي تهران، پايان نامه كارشناسي ارشد، تهران، دانشگاه تهران، دانشكده روان شناسي و علوم تربيتي، 1377.
ـ حبي، محمدباقر، «سلامت رواني در چشماندازي گستردهتر»، فصلنامه حوزه و دانشگاه، شماره 41، زمستان 1383.
ـ خدا پناهي، محمد كريم، روان شناسي فيزيولوژيك، تهران، سازمان تهيه و تدوين كتب علوم اسلامي (سمت)، 1380.
ـ خسروپور، فرشيد و ساردوئي، غلامرضا، «بررسي تأثير ارزشهاي مذهبي در طول مدت درمان بيماران مبتلا به افسردگي»، مجموعه چكيده مقالات همايش نقش دين در بهداشت روان، تهران، دانشگاه علوم پزشكي و خدمات بهداشتي درماني ايران. 1380.
ـ ساجدي، ابوالفضل، «دين و بهداشت روان»، فصلنامه روان شناسي در تعامل با دين، شماره اول؛ قم، بهار 1387.
ـ شجاعي، محمدصادق، ديدگاههاي روانشناختي آيتاللّه مصباحيزدي، قم، مؤسسه امام خميني(ره)، 1385.
ـ عطايي، محمدآصف، بررسي تأثير باور به معاد در جهان بيني و زندگي پيش از مرگ،
http://www.iran-newspaper.com/1387/870211/html/quran.htm
ـ علمي، قربان، «نقش دين و اعتقادات ديني در بهداشت روان»، مجموعه چكيده مقالات همايش نقش دين در بهداشت روان، تهران، دانشگاه علوم پزشكي و خدمات بهداشتي درماني ايران، 1380.
ـ غباري بناب، باقر و خداياري فرد، محمد، رابطه توكل به خدا با اضطراب و صبر و اميدواري در شرايط ناگوار، مجموعه چكيده مقالات همايش نقش دين در بهداشت روان، تهران، دانشگاه علوم پزشكي و خدمات بهداشتي درماني ايران، 1380.
ـ غباريبناب، باقر و خداياري فرد، محمد و فقيهي علي نقي، «وحدت تربيتي شادي، رابطه عفو و گذشت و سلامت روان در والدين كودكان عادي و عقب مانده ذهني»، مجموعه چكيده مقالات همايش نقش دين در بهداشت روان، تهران، دانشگاه علوم پزشكي و خدمات بهداشتي درماني ايران، 1380.
13. قهرماني، محمد و ديگران، «بررسي تأثير روزه داري بر وضعيت سلامت رواني»، مجموعه چكيده مقالات همايش نقش دين در بهداشت روان، تهران، دانشگاه علوم پزشكي و خدمات بهداشتي درماني ايران، 1380.
14. مطهري، جمشيد، «به سوي سلامت روان»، فصلنامه معرفت، شماره 46، مهر 1380.
15. كولينز، جي.آر؛ وودز، تي.اي، «روان شناسي دين و نقش دين در سلامت جسم و روان»، ترجمه مجتبي حيدري، فصلنامه معرفت، شماره 75 ؛اسفند 1382.
1. Alexander Moreira; Francisco lotufoneto; Harold G. Koenig; A review; Sao Paulo; Jstore; 2006.
2. Harold G. Koenig; Aging and God; The Haworth press; New York; London; Norwood; 1994.
3. Robert Wuthnow; Kevin Christiano; John Kuzlowski; Religion and Bereavement:A conceptual framework; Journal for the scientific study of religion;1980;19, 804 – 224.